سونات بیستون
«بگذار از رحم مادر شب، روز جدید با تمام شکوهش طلوع کند…»
خواندن جملهای از اثر بیبدیل آیسخلوس در سهگانه «اورستیا» مرا به طرحریزی مجموعهای هدایت کرد که مسیر تکامل آن هفت سال به طول انجامید. «سونات بیستون» عنوان یک «نمایش» «نامه» است. نمایشی که نامه پر فراز و نشیب خونریزیها، جنایتها، خشمها، کینهها و عداوت نسل به نسل بشر را تصویر میکند. چیدمانی که مخاطب را به تاریکیهای از یادنرفتنی تاریخ میکشاند. اما همیشه امید به پشتیبانی انسان همچون روزنه نوری کتیبههای تاریخ را در مینوردد و وارد صحنه میشود. امیدی که ناظر بر سدهای زنگار گرفته و بیثباتی به رنگ خون گرفتهی سرگذشت انسان است. در نهایت اوست که سکان را بدست گرفته و میپرسد:
«نفرین دیرینه آیا راه آرامش میگشاید؟
یا دست مرگ به طوفانی دیگر هر بود و هست را در میرباید؟
سرانجام چیست؟»
_________________
Instagram page: AADzign and AADmagazine
_________________