معماری بازی با فرم و فضاست

بلاگپربازدیدترین هارویدادها
بازدید : 85
بدون دیدگاه

به مناسبت  بزرگداشت روز معمار

هومن تیموری
صاحب‌امتیاز و مدیرمسئول وب‌سایت و فصلنامه معماری، هنرطراحی AADZIGN

در واقع معمار، مانند همه افراد دیگر، تخیلاتی دارد ولی با این تفاوت که می‌تواند این تخیلات خود را به عرصه ظهور برساند. تفاوت معماران نیز در قدرت تخیل، و همچنین توانایی آنان برای تحقق بخشیدن به آن است. معمار در کل توانایی نظر دادن در هر بحث و گفته گویی را داد چون بنا به حوزه فعالیت که در ساخت ساز دارد، مطالعه می‌کند؛ معمار، باید دایره مطالعه خود را در حد بسیار وسیعی گسترش دهد تا بتواند برای حل طرح و ایده برای زندگی بهتر و طرح ریزی کند.
معماری بازی (شوخی) با فرم و فضاست، باقی عناصر معماری (عمل‌کرد) شعر و غزل است.
سوم اردیبهشت ماه روز ملی معمار گرامی باد.

سوم اردیبهشت ماه روز ملی معمار گرامی باد.

ای آسمان این چرخ من زان ماه رو آموختم
خورشید او را ذره‌ام این رقص از او آموختم
ای مه نقاب روی او ای آب جان در جوی او
بر رو دویدن سوی او زان آب جو آموختم
گلشن همی‌گوید مرا کاین نافه چون دزدیده‌ای
من شیری و نافه بری ز آهوی هو آموختم
از باغ و از عرجون او وز طره میگون او
اینک رسن بازی خوش همچون کدو آموختم
از نقش‌های این جهان هم چشم بستم هم دهان
تا نقش بندی عجب بی‌رنگ و بو آموختم
دیدم گشاد داد او وان جود و آن ایجاد او
من دادن جان دم به دم زان دادخو آموختم
در خواب بی‌سو می روی در کوی بی‌کو می روی
شش سو مرو وز سو مگو چون غیر سو آموختم
مولانا، دیوان شمس،غزل ١٣٧٨

در جهان پرتلاطمی که افکار گوناگون پیش رونده برهم اثر می گذارند، براستی جایگاه معمار و معماری ما کجاست؟

آیا باید هنوز میراث خوار گذشته گرایی پسامدرنیسم غرب باشیم و بیندیشیم که هنوز می‌توان به معماری گذشته عطف نمود، و از حیاط و ایوان و هشتی و هندسه منظم و کاربندی استفاده کرد؟ فراموش نکنیم که از دیدگاه غربی‌ها نگاه به آینده و کشف راز و رمز مکان‌ها و فضاهای تازه، گویی در حیطه دانش آنان است و ما شرقي‌ها باید به گذشته دلخوش باشیم و زندگی امروزمان نیز در پیوند با سنت‌هایمان سپری شود و به آینده‌نگری آنان تجاوز نکنیم، گویی خردگرایی از آن آنان است و احساس‌گرایی و اشراق‌زدگی از آن ما. متأسفانه چنین تفکری در ذهنیت ما نیز رخنه دارد و خود‌آگاه و ناخودآگاه به آن دامن زده ایم. آیا این تقسیم بندی را باید پذیرفت و آن را بخشی از تفاوت‌های فطری انسان غربی و انسان شرقی دانست؟
به نظر می‌آید با این نوع تقسیم‌بندی باید به مقابله برخاست. معمار (هنرمند) ایرانی موارد کشف نشده بسیاری پیش روی خود دارد که در گذشته فقط بخشی از آن را کشف کرده و قسمت عظیمی از آن در انتظار یافته شدن و گشوده شدن است. نگاه امروز ما به گذشته معماری، با نگاه معمار و یا هنرمند سنتی در دوران خود و اثری که می‌آفریند به کلی متفاوت است. ما به گذشته با فاصله می‌نگریم در صورتی که او در درون آثار خود و حتی در درون آثار به جای مانده از قرون و اعصار زندگی می‌کند. فاصله گرفتن از پدیده‌ها و نگاه سوم شخص داشتن، از مشخصه‌های انسان امروزین است.
پروفسور پل ریکور، فیلسوف فرانسوی، در سخنرانی خود با عنوان «خاطره تاریخ و فراموشی» در پژوهشکده حکمت و دین در اسفندماه ۱۳۷۳ به نکات بسیار ارزشمندی در زمینۀ «نگاه به تاریخ» و «نگاه به گذشته» اشاره دارد. پل ریکور به فاصله گرفتن از گذشته توصیه میکند و می گوید: «وظیفه مورخ ایجاد تمایزی درون زمان حال است. از دیدگاه او، زمان تجربه‌ای شخصی نیست بلکه زمانی است که با فاصله به آن می‌نگرد. به همین منظور، مورخ به گذشته به عنوان گذشته می‌نگرد و نه به عنوان شبحی که بر زمان حال سایه افکنده است.
مثلی آلمانی می گوید: گذشته‌ای هست که نمی‌خواهد بگذرد و این آن گذشته‌ای است که در نقش شبح ظاهر می‌شود و همه جا هست و هیچ جا نیست… عمل‌کرد انتقادی تاریخ است که می‌تواند گذشته‌ای را که در شکل شبح ظاهر می‌شود و رابطه‌اش در زمان حال، در مقام گذشته است، دور نگه دارد و از سایه افکندنش بر حال جلوگیری کند.»١
اگر در گفته‌های پل ریکور جای مورخ امروزین را با معمار امروزین عوض کنیم به چه نوع ارزیابی خواهیم رسید؟ می‌توان گفت سنت‌ها سایه گذشته بر امروز هستند؛ این سایه می‌تواند آرام بخش و مطبوع باشد و در عین حال مانع تابش جانبخش خورشید گردد. آیا نمی‌توان جای عاریت گرفتن از سایه بان گذشته، سایه بانی امروزین ساخت، به گونه‌ای که در هر زمان بتوان آن را باز و بسته کرد؟
معماری امروز ما نیازمند کشف و خلق فضاهای جدید است – فضاهایی که صرفا با رنگ و لعاب خاطره پوشیده نشده‌اند. تکیه کردن بر پشتی آشنای خاطرات و آرمیدن بر ابریشمین بالش سنت‌های گذشته مسلماً دلپذیر و رویایی است، ولی روح را از تلاش و تکاپو باز می‌دارد. اما بدون تکیه گاه گذشته، هنگام پا نهادن بر سرزمین سخت، تکاپو آغاز می‌شود و این جست‌و‌جو برای پیدا کردن تکیه‌گاه، پاسخ به چون و چراهای بسیار، ساختن و برهم زدن و برچیدن، ندانستن و پرسیدن، آزمون و خطا، پانهادن در وادی حیرت، درآمیختن با امور نامتعین، همه و همه روح و ذهن معمار و هنرمند را صیقل می‌دهد و غنا می بخشد.

نباشد هیچ اندر خطهٔ خاک
مکانی همچو من، فرخنده و پاک

خوش آن استاد، کاین آب و گل آمیخت
خوش آن معمار، کاین طرح نکو ریخت

پروین اعتصامی، دیوان اشعار، مثنویات، تمثیلات و مقطعات، شمارهٔ ۱۱۴ – کعبهٔ دل

هنر و معماری

در زمینه هنر و معماری، تقسیم بندی جهان پذیرفتنی نیست هرچند که جنبه سیاسی و اقتصادی داشته باشد؛ فرهنگ کلی جهان را نمی‌توان تابع تقسیم‌بندی‌ها کرد. معمار و هنرمند امروز در هر گوشه از دنیا ناگزیر به ایجاد ارتباط با کل جهان است، و امکانات آن نیز فراهم است. مرزهای فرهنگی تابع دقیق مرزهای جغرافیایی نیستند و از جهاتی اصولاٌ در معماری مرزی وجود ندارد. بنابراین ما به عنوان معماران این بخش از کره خاکی چگونه باید با معماری امروز جهان مواجه شویم؟
معمار امروز حق انتخاب دارد که چه روشی در پیش گیرد و از چه منابعی استفاده کند. هرچه دانش وی از جهان امروز وسیع‌تر باشد، انتخاب بهتر (حتی بهترین) را انجام خواهد داد. مسلماٌ آگاهی و احاطه معمار مسائل روزمره و جهان به وی کمک می‌کند که در دام کلیشه‌های تکراری گرفتار نگردد. برای نمونه، موج معماری پسامدرنیسم پس از مدت کوتاهی تبدیل به کلیشه‌های تکراری شد. اینجاست که آگاهی از شم زمانه و برخورداری از حس تاریخی به کمک می‌آید و معمار را از گرفتار شدن در دایره تکرار کلیشه‌ها می‌رهاند. نکته فوق از آگاهی‌های اساسی زمانه ماست. چنان که گفته شد، روش‌ها و امواج معمارانه به قدری سریع می‌آیند و می‌روند که گاهی اثر ساخته شده به خاطر زمان طولانی طراحی و اجرا پس از پایان ساختمان، نامأنوس و از چشم افتاده به نظر می رسد.

معمار امروز سوار بر موج مُد

یکی از آگاهی‌های اساسی معمار امروز، داشتن حساسیت به این امر است که چه چیزی به صورت مُد روز مطرح شده و عمری کوتاه دارد و چه چیزی ماندگارتر و بادوام تر از کلیشه‌های رایج است – مواردی که نمونه‌های آن در همه جا پراکنده‌اند و می‌توان با کمی دقت آن‌ها را شناخت.
سوال بعدی که بلافاصله مطرح می‌شود این است که گام بعدی معماران اگر بخواهند در دام تکرار کلیشه‌ها (اعم از کلیشه‌های تاریخی و یا امروزین) نیفتند، چیست؟ در اینجا تنها راهی که ظاهرا باقی می‌ماند، خلق فضاها و فرم‌های جدید است؛ ولی آیا چنین چیزی امکان پذیر است که هر بار و در هر اقدام طراحی، اعم از پروژه مدرسه‌ای یا کار حرفه‌ای، دست به خلاقیت جدید زد؟ آیا در جهان کنونی زمینه‌ای وجود دارد که هر معمار به تنهایی بتواند نظریه خود را خلق کند و معماری خود را بسازد؟ مسلماٌ پاسخ منفی است و امکان ندارد که هر معمار برای هر طرح معماری کشف جدیدی به عمل آورد. بدین ترتیب، معمار ایرانی، همانند دیگر همتایان خود در سراسر دنیا، بین دو قطب متضاد و مقابل هم قرار گرفته است؛ از یک طرف تکرار است و الگوبرداری از گذشته و حال، و از طرف دیگر خلاقیت محض. ولی از آنجایی که در خلق یک اثر، وجوه مطلق به صورت قطب‌های کاملاٌ مجزا و متمایز وجود ندارد، بنابراین نکته اشاره شده در عمل به صورت طیف وسیع و پرشماری از آثار معماری متجلی می‌شود و به صورتی نسبی بین دو جریان، تكرار الگوها و خلاقیت محض، قرار می‌گیرد. هنر معمار امروز تلفیق و ترکیب هنرمندان این دو قطب است. باید اذعان داشت که نگاه نزدیک به معماری گذشته ایران از دهه ۱۳۴۰ آغاز شده است و هنوز ادامه دارد. با گذشت زمان، آنچه باقی مانده، شکل ظاهری و بخش قابل مشاهده این معماری نیست، بلکه آن حس زیباشناختی است که بخش ناپیدای آن را تشکیل می‌دهد.
زیبایی آثار گذشتگان مجذوب کننده است، با این وجود ممکن نیست در زمینه چگونگی پرداختن به معماری گذشته و استفاده از آن در معماری امروز، حکم قاطعی صادر کرد. چگونگی تلفیق سنت با معماری امروز قاعده و قانون معینی ندارد. معماری گذشته را نمی‌توان تجزیه و تحلیل کرد و از درون آن اصولی را برشمرد و به معماری امروز انتقال داد. حاصل این کنکاش کتابی با عنوان «ارزش‌های پایدار در معماری»  ایران است که به قلم دکتر علی‌اکبر صارمی  نوشته شده است.۲
در این کتاب سخن بر سر فضاهای ثابت و فضاهای متغیر در معماری کاروانسراها و مدارس گذشته ایران است که سیر تحول هزار ساله‌ای را دربر می‌گیرد. در این بررسی، نگاه به خود معماری است و توجه به ذات فرم و فضاهای معمارانه، یعنی دیدگاه و منظری که معماری را چون دیگر هنرها قائم به ذات خویش می‌بیند و می‌تواند آن را با خودش بسنجد و با خودش بیازماید. به عبارت دیگر، معنای معماری در خود معماری مستتر است و نمی‌توان فرم و محتوا را جدا از هم تصور کرد. بنابراین، ما معماری گذشته را با چشم امروز می بینیم و هر بار بسته به وضعیت روحی و اجتماعی، تفسیر جدیدی از آن به دست می‌دهیم. سخن عین القضاة همدانی۳ در این مورد بسیار گویاست : «جوانمردا، این شعرها را چون آیینه دان. آخر دانی که آیینه صورتی نیست درخود، اما هر که در او نظر کند خود تواند دیدن که نقد روزگار او بود و کمال کار اوست، و اگر گویی شعر را معنی آن است که قایلش خواست و دیگران معنی دیگر وضع کنند از خود»، این همچنان است که کسی گوید:
«صورت آیینه صورت صیقل است که اول صیقل نمود. » تنها نکته‌ای که می‌توان با قاطعیت بر آن پای فشرد، دیدن از نزدیک، لمس کردن، در درون گشتن، زوایای گوناگون را کشف کردن، ترسیم و بازنگاری با صرف زمان طولانی است، تا کم کم معماری نقاب از چهره بگشاید و گوشه‌هایی از موجودیت خود را به ما بنمایاند. مسلماٌ این چنین کشفى اثر دیرپای خود را بر معمار امروزین خواهد گذاشت و هر آنچه از ذهن و قلم او تراوش کند ممزوج با این کشف خواهد شد و نهایتاٌ لبریزی و پرباری تخیل معمار توسط آثار گذشتگان، حاصل آن است.

تعریف معمار

برای تعريف معمار نيز از تعاريف صاحب‌نظران معماری استفاده مي‎نماييم در اين رابطه و در تعريف معمار و معماری كريستوفر الكساندر آورده است. معمار را در معنای عام كسي می‎دانيم كه به ساختن بنايی اقدام كند او در ساختن اين بنا نه تنها بايد خصوصيات آن نوع زندگی را كه قرار است در آن مكان رخ دهد بشناسد.بلكه بايد به تصويری از زندگی بهتر در آن مكان نيز وقوف داشته باشد. لذا معمار لاجرم در مكانی كه طراحی مي‎كند برداشت خود از زندگی بهتر را بيان مي‎دارد بدين ترتيب مجموعه باورهای معمار كه محصول درك و احساس او از شايسته‎ترين زندگی قابل عرضه در مكان مورد طراحی است تجلي می‎يابد.همچنين معمار را كسی مي‎دانند عرضه كننده تعريفی از شايسته‎ترين زندگی مي‎باشد كه با خلق فضاي #معماری خود امكان تحقق آن را برای استفاده‎كنندگان فراهم می‎سازد.
كريستوفر الكساندر نيز در تعريف ساده‎ای از معماری آورده است: هر انسان از آن رو كه انسان است زندگي خود را مي‎شناسد.كافی است بدان توجه كند و با خود صادق باشد و بگذارد آنچه در درون اوست به صورت چوب، سنگ واجد درآيد و مكان زندگی را شكل دهد. بطور كلی و خلاصه در تعريف معماری مطلوب می‎توان گفت: معماری مطلوب معماری مي‎باشد كه انسان در آن احساس زنده بودن و حيات داشتن، انسجام و آرامش كند.
هم‌چنین بروس السوپ صاحب‌نظر در مورد معماري و تاريخ، به بيان تعريف ساده از معماري ‎پردازد: معماری عبارت است از بنايی كه معنا و محتوا داشته باشد او معتقد است معماری به نوعی از سازندگی اطلاق مي‎شود كه مردم بوسيله آن به هويت خود پی‌می‎برند و به اين هويت مفهوم می‎دهند. بروس آلسوپ همچنين در تعريف معماری آورده است: معماری نياز انسان به اينكه از احساسات مشتركش به عنوان وسيله‎اي برای بيان احساسات مشترك استفاده نمايد.
فيليپ جانسون: يكی ديگر از نظریه‌پردازان معماری در تعريف معماری چنين آورده است: معماری تنها ايجاد انواع جديد فضاهاست. او مهم‌ترين نقش معماری را ايجاد دگرگونی در زمينه فرهنگی موجود مي‎داند و اين نقش نخست زيبايی شناختی است. فرانسيس دی.كی.چينگ از معماري به عنوان يك هنر بالاتر از جوابگویی صرف به نيازهای عمل‌كردی برنامه يك بنا مي‎باشد. اصولاً، تجليات فيزيكی معماری با عملكرد انسان مطابقت دارد.

دكتر مهدی حجت: نيز در تعريف معماری اين گونه آورده است: معماری شكل دادن به مكان زندگی انسان است پس فعل معماری مستلزم توجه همزمان به دو عامل است: «شكل» و «زندگی» به عبارت ديگر معماري در صدد ساختن ظرف براي مظروف است. ظرفی به نام بنا برای مظروفی برای «زندگی انسان».
سید هادی میرمیران: معماری در همه جای جهان یعنی «سازماندهی آگاهانه فضا». لذا معماری ایران یعنی آنچه که آگاهی ناشی از حضور در سرزمین ایران را شکل دهد. این معماری تا سال ١٣٠٠ شمسی یا ١٩٢٠ میلادی در کشور ما وجود داشته است. از این تاریخ به بعد، دورانی وجود دارد که از آن به عنوان معماری «دوران تحول» یاد می کنند، و تا سال ١٣۴٠ روندی از یک تداوم خلاق گذشته به آینده را طی کرده است. اما این دوره تحول بنا به دلایلی به هم می‌خورد و پس از ١٣۴٠ است که اگر چیزی بنام «معماری معاصر ایران» وجود داشته باشد (چون خود این امر مورد تردید است)، به وقوع می‌پیوندد.
در خصوص سازمان‌دهی آگاهانه فضا آنچه که مهم است این است که ما از معماری سخن می‌گوییم. ولی معمار شخصیت خلاقی است؛ اگر خلاقیت را از معماری بگیریم، مثل آن است که جان و روح‌اش را گرفته‌ایم. ولی معماری به ویژه در ارتباط با جامعه و انسان‌شناسی، بخشی از آگاهی اجتماعی در هر دوره است. آگاهی اجتماعی یعنی شعور اجتماعی و روشن تر از آن، یعنی وجدان اجتماعی. بدین ترتیب، معماری یکی از مهمترین مولفه‌های هر تمدنی است که نشان می‌دهد در آن دوره آگاهی اجتماعی وجود داشته یا نداشته است: آگاهی نسبت به سرزمین، نسبت به خود، و نسبت به لحظه‌ای که افراد در آن زندگی می‌کنند. معماری یک جریان اجتماعی است، مثل بسیاری از جریان‌های اجتماعی دیگر هم‌چون اقتصاد، که فضا عامل اصلی‌ای است که در آن متحول و دگرگون می‌شود. لذا مراد از «آگاهانه» در حقیقت آن بخشی از شعور اجتماعی است که اشراف دارد نسبت به عصری که در آن زندگی می‌کند، نسبت به سرزمین، زندگی، ثروت و به همه آن چیزهایی که دارد و می‌تواند آگاهانه مورد استفاده قرار دهد‌‌. آگاهی در تمامی حوزه‌های زیست. بله. این آگاهی چند جنبه‌ای و چند وجهی است. عنصر «فضا» در این تعریف از معماری چه جایگاه و مشخصه ای دارد؟
در طول اعصار مختلف، معماری چهره‌های مختلفی از نظر مصالح به خود گرفته است، گاهی خشت به کار رفته، گاهی سنگ، آجر، فولاد، شیشه و غیره. اما در تمامی این دوره‌ها، یک عنصر ثابت است: فضا. اگر ما همه این مصالح را از بین ببریم، فضا باقی می ماند. به همین جهت، عنصر اصلی که در طول تاریخ به طور ثابت در معماری وجود داشته و همواره نیز وجود خواهد داشت، فضاست. محور اصلی معماری، فضاست. پس ورای مواد سازنده بنا، آن چیزی که باقی می ماند، فضاست. بنابراین باید فضا را آگاهانه سازمان داد. در این میان، سازمان دهنده، معمار است. نقش معمار مشابه نقش رهبر یک ارکستر است. در هر ساختمان، پارک، بندر، فرودگاه و هر چیزی که طراحی و ساخته می‌شود، هزاران فرد درگیر است، معمار همه این‌ها را یکپارچه می‌کند. بنابراین ، معمار، سازمان‌دهی است که باید به سازمان‌دهی فضا آگاه باشد.

چرا در معماری معاصر، برخلاف معماری گذشته، سازمان‌دهی آگاهانه فضا رخ نمی‌دهد؟

معماری از سال ١٣۴٠ به سمت و جهتی می‌رود که ما از آن با عنوان «ساختن بدون معماری» یاد می‌کنیم. تا سال ١٣٠٠ چنین چیزی وجود نداشته است؛ از ١٣٠٠ تا ١٣۴٠ آرام آرام نشو و نما می‌کند و از ١٣۴٠ به بعد، ساختن بدون معماری بر تمامی ساخت و سازهای کشور حاکم می‌شود. اتفاقی که یک روند اجتماعی است، یعنی، همه می‌خواهند «بسازند»؛ دیگر کسی مسأله‌اش «معماری» یا همان سازمان دهی آگاهانه فضا نیست. در اینجا فقط «رویش هندسی سیمان و سنگ» و «سر هم کردن مصالح» مطرح است. بنابراین دیگر می‌توان گفت که واژه معماری تدریجاً کنار گذاشته می‌شود، و واژگانی مثل ساختمان‌سازی، سرهم‌سازی، قوطی‌سازی، حلبی‌سازی، و غیره پدید می‌آیند. و هنوز نیز ما در همین مسیر هستیم چرا؟ برای اینکه آگاهی اجتماعی رخ نداده است و معماريی بخشی از همین آگاهی است (Sense Common) (شعور عام یا حکمت عام) ممیز تشخیص معماری از غیر- معماری بوده است. از دهه ۴٠ به بعد، شعور عام آنقدر افت کرده که دیگر جامعه متقاضی معماری نیست.

بهرام شیردل: معماری اگر نتواند فضای اجتماع را سازمان دهد، معماری نیست، کاردستی است. تولید معماری در ایران، تولید تفکر معماری، تولید طراحی معماری و اجرای ساختمان معماری در ایران در حالی است که نمی‌توان از نخبه‌هایش اسم برد، کسی نبوده. افرادی را نام بردید که من می‌شناختم، مثلا مرحوم میرمیران، مهارت داشت، استعداد داشت و حتی از من هم بسیار باهوش‌تر بود ولی تفکر معماری یا مدرسه تفکر معماری از ایشان بیرون نیامد؛ چه زمانی که حیات داشتند و چه بعد از آن. در چنین صورتی، این معماری از نظر من معماری نیست، چون با اجتماع رابطه برقرار نمی‌کند و در اقتصاد کارآمد نیست اما کار تولید می‌کند.

اصول معماری در عصر نیست انگاری، ١٩ اصول مبین آموزش معمار قرن. راجر اسکروتن
Architectural principles in an age of nihilism, Roger Scruton

١. معماری اشارهای انسانی در جهانی انسانی است و مانند هر اشاره انسانی بر حسب معنایش در باره آن قضاوت می‌شود.
٢. در جهان انسانی اصل تقدم نمود حکم فرما است. آن‌چه بر ما پنهان است معنایی ندارد. بنابراین شرم معنا دارد، اما جریان خونی که مسبب آن است معنا ندارد. پس برای اینکه بدانید چگونه بسازید اول باید نمودها را بشناسید.
٣. معماری، سودمند است به شرط آن‌که در سودمندی خلاصه شود. اهداف انسان دوره به دوره، دهه به دهه و سال به سال تغییر می‌کنند. پس بناها باید تابع قانون تغییر پذیری عمل‌کرد باشند. اگر نمی‌توانند کاربریشان را از انبار به گاراژ به کلیسا بلوک آپارتمانی تغییر دهند باید جایشان را به بناهای دیگری بدهند که می‌توانند. ظرفیت ساختمان برای قبول چنین تغییراتی یک دلیل شایستگی آن است. دلیلی که به چیزی در درون ما پاسخ می‌دهد که از عمل‌کرد گذرای مورد نیاز آن عمیق‌تر است. این نگرش در راستای آرزوی ما است زیرا زمینه‌ساز انتخاب «امر زیبا» است.‌
۴. معماری نقش عمده‌ای در ساختن «قلمرو عمومی» بازی می‌کند؛ جایی که با دیگران آنجا جمع می‌شویم. معنا و حالت آن مجسم‌‌کننده و عرضه‌کننده یک «تجربه مدنی» است و بر اساس انتظارات برآمده از آن تجربه، باید یک بنا مورد قضاوت قرار بگیرد. پس از میان همه مجموعه‌های معمارانه  خیابان مهم‌ترینشان است.
۵. معماری باید به الزاماتی که طبیعت انسانی بر او تحمیل می‌کند حرمت بگذارد. این الزامات به دو نوعند حیوانی و انسانی؛ در بُعد حیوانی بادیدن اشیاء موقعیت خود را تشخیص می‌دهیم؛ به حالت ایستاده حرکت و زندگی می‌کنیم و در برابر صدمات آسیب پذیریم. در بُعد انسانی زندگی می‌کنیم و به کمک اخلاق قانون، مذهب، آموزش تجارت و سیاست خودمان را متحقق می‌سازیم. معماری پیرامون ما می‌تواند واقعیت و اعتبار این ملاحظات انسانی را تأیید یا انکار کند؛ درست همان‌طور که می‌تواند نیازهای حیوانی ما را تأمین یا از ما دریغ کند. بناها باید حرمت هر دو جنبه حیوانی و انسانی طبیعت ما را نگه دارند. آن‌ها باید  هویت‌هایی شایسته قلمرو عمومی باشند. اگر نباشند  مکانی برای سکونت ما تعریف نمی‌کنند.
۶. اولین نیاز انسان نیاز به ارزش‌ها و دنیایی است که همگان ارزش‌های او را به رسمیت شناخته باشند. قلمرو عمومی باید یا یک اخلاق عمومی رسمیت یافته یا دست کم تلاش مشترک در راه رسیدن به آن را تجویز و تضمین کند.
٧. تجربه زیباشناختی پیرایه‌ای اختیاری بر دستگاه ذهنی ما نیست. برعکس نتیجه قهری توجه ما به نمودها است. من اشیاء را می‌بینم؛ معنی آن‌ها را هم می‌فهمم و معنا می‌تواند تجربه را سرشار کند. بنابراین نمود همان جایی است. که تماشا و خودیابی در آن‌جا آرام و قرار می‌باید.
٨. زیباشناسی زندگی هر روزه عبارت است از فرآیند دائمی تطابق بين نمودهای اشیاء و ارزش‌های مردمی که آن‌ها را می‌سازند و تماشا می‌کنند. همین که لازمه سعادت ما تلاش مشترک در راه یک اخلاق عمومی است بزرگترین دلیل است بر لزوم تلاش مشترک در راه ذوق عمومی فهم زیباشناختی باید همه کوشش‌های عمومی ما از طریق وفق دادن جهان با عواطف ما و عواطف ما با جهان، مثل دستی شکل دهنده عمل کند تا بر هر چیز وحشی Unheimlich که در ورای ماست غلبه کند. پس نباید هرگز از تلاش برای یافتن اشکالی که هماهنگی اخلاقی جامعه را به صورت معانی قابل مشاهده نمایش می‌دهند دست برداریم.
٩. زیبایی‌شناسی، زیبا بخاطر رابطه‌اش با این یا آن میل نیست. از آن خوشمان می‌آید برای اینکه سرشاری از زندگی انسانی را به خاطرمان می‌آورد تا بالاتر از میل به مرتبه رضایت نایل شویم. به عبارت دیگر با ما در سفر روحانی مان همراه است؛ و ما با احساس همبستگی موجود در زندگی اخلاقی با آن یکی می‌شویم.
١٠. بنابراین ذوق قضاوت و نقد اجزاى لا‌يتغير فهم زیبا شناختی‌اند. این‌گونه نگاه کردن به دنیا که معنا را در خود نمود  بجوییم همان درخواست به رسمیت شناختن عمومی چیزی است که می‌بینیم این کار شرکت جستن در بحث عقلی جامعه و درخواست قبول و همدلی از همنوعان است.
١١. پس هر معماری جدی باید نیازهای ذوق را برآورد. زبانی عمومی برای شکل عرضه کند که به کمک آن مردم بتوانند. بناهای خود را نقد و ارزیابی کنند. درباره نمودهای درست و غلط به توافق برسند و به این وسیله قلمروی عمومی بنا کنند که منعکس کننده طبیعت اجتماعی آن‌ها باشد.

تعریف معمار و معماری از دید معماران

شاید عجیب باشداگر بگویم برای تعریف معماری به تعداد تمام معماران جهان تعریفی از معمار و معماری وجود دارد.
از نظر ونچوری معماری تنها تکنیک و تکنولوژی نیست بلکه مسائل بسیار پیچیده و متضاد در ساختمان وجود دارد که نمی‌توان آن‌ها را نادیده گرفت یا حذف کرد.

هوشنگ سیحون،‌ معمار ایرانی
معماری اشغال فضای خالی در طبيعت به‌وسيله عوامل ساختماني با فناوری خاص خود و به وجود آوردن يك فضای ساخته و پوشش شده به منظور رفع نياز انسان‌هايي كه مي‌خواهند از آن استفاده كنند. معماری دو رسالت و هدف دارد: يكی برآوردن نيازهاي فيزيكی و طبيعی انسان‌هایی كه می‌خواهند از اين بنا و ساختمان و اين فضای اشغال شده استفاده كنند، ديگري برآوردن نيازهای معنوی انسان‌ها، اعم از زيبايي، هنر، نوازش احساس و ديد و حتي نوازش گوش آن‌ها.

سید هادی میرمیران
معماری رد زمان است بر فضا. معماری فقط فضاست. حجم هم فضاست. حجم را اگر از بیرون نگاه کنیم یک نوع فضا می‌شود. ما معماری را با حجم می بینیم و با فضا درک می کنیم .

دکتر علی‌اکبر صارمی
آثار معماری مجسمه های بزرگ کره زمین‌اند.شاید هر معمار سیری نزولی داشته باشد. ولی جریان معماری همواره سیر صعودی دارد. همان طور که پیشتر اشاره شد به طور مثال ما در اجرای جزئیات ساختمان بهتر شده‌ایم؛ معماری امروز جهان وابسته به تکنولوژی است. در گذشته، در مدرسه باهاوس تکنولوژی را در تولید انبوه ساختمان (توانایی تولید تعداد زیادی ساختمان) می دیدند ولی بعدها مشخص شد که آن تفکر چندان کارساز نیست. اکنون تکنولوژی جزئیات ساختمانی بسیار پیشرفت کرده و معماران در اجرای ایده آل های ذهنی خود تواناتر شده اند و امکان ساخت پروژه هایی که در گذشته غیر ممکن بوده عملا امکان پذیر شده است. نتیجه آن موجها تا حدودی به اینجا هم رسیده است.

بهرام شیر دل
فکر من در معماری و شهر سازی، قابل انعطاف کردن فضاهاست. به گونه‌ای که جوابگوی تفاوت‌های بی‌شماری باشد. انسان با گذشت زمان، افکار و خصوصیاتش تغییر می‌کند، معماری نیز باید این چنین باشد.

نادر اردلان
هميشه تلاش و مبارزه‌اي براي رسيدن از تاريکي و سنگيني به سبکي و نور وجود داشته است و معماري شايد نوعي پاسخ به اين تلاش باشد يعني از ماده‌اي بي‌جان چيزي را بسازيم که از آن نداي آسماني برآيد.

منصور فلامکی
معماری یک پدیده ایست که برای زاده شدنش بذری لازم است و برای پروراندنش باید تغذیه شود،به هرکجا زاده شود، به رنگ خاک و به طعم آب همان‌جا در می‌آید و با گذر زمان می‌میرد  و اگر دگرگون نشود، به تعالی نمی‌رسد. و در حقیقت امر،‌ معماری می‌تواند ترجمان اندیشه‌ها و سلیقه‌ها و نیازهای انسانی شناخته شود که در لحظه‌ای خاص در زندگی دست به گل برده وبا آفرینش شکلی معین، به بیانی مطلق، به همان روزی که ساخته سخن گفته است.

داراب دیبا
در شکل‌گیری معماری‌های جهان بدون شک ارزش‌های فنا‌ناپذیر و جاویدان حضور دارند که فصل مشترک آن موجودیت انسان در زمین و جهان بینی اوست.  مفاهیم و اصول معمای در طول تاریخ با فرهنگ یک سرزمین انتقال یافته و تسری می‌یابند. معماری دارای دو رکن اصلی فرهنگی و علمی است و هرگاه در سیر زمان یکی از ارکان سست و ضعیف گردد، نتیجه حاصله ناکافی و ناتمام رشد می‌نماید. در این رشته (معماری) علم مهندسی و احساس خلاق، دو بال اساسی ابداع اثر بوده و احاطه و تسلط و توجه به هر زمینه از ضروریات پایه این علم و هنر می‌باشد.

محمدرضا قانعی
هنر معماري چيزي است فراتر از عمل‌کرد، سازه و حتي مصالح ساختماني پديد آورنده فرم و فضا. «معماري» در واقع، تغيير شکل فضا به شکل هنرمندانه است. وقتي مي‌گوييم هنرمندانه سه مفهوم «ابداع» «سنخيت» و «کمال» را در نظر داريم.

حسین سلطان زاده
معماری تنها هنری است که می‌توان آن را بازتاب گستردة فرهنگ جامعه دانست و از جمله تخصص‌هایی است که از دانش‌ها، فنون و هنرهای گوناگون ترکیب شده است.

لوکوربوزیه  Le Corbusier  
اینکه معماری در لحظه‎ای از خلاقیت بوجود می‎آید، یک حقیقت انکارناپذیر است، زمانی که ذهن درگیر چگونگی تضمین استحکام یک ساختمان و نیز تأمین خواسته‎هایی برای آسایش و راحتی است، برای رسیدن به هدفی متعالی‎تر‎ از تأمین نیازهای صرفاً کارکردی برانگیخته می‎شود و آماده می‎گردد تا توانایی‎های شاعرانه‎ای را به معرض نمایش گذارد که ما را برمی‎انگیزانند و به ما لذت و سرور می‎بخشند.

آدولف لوس  Adolf Loss
زمانی که ما با یک تپه و توده خاک به طول شش فوت و عرض سه فوت در جنگل روبرو می‎شویم که با استفاده از بیل به شکل یک هرم روی هم انباشته شده است، به فکر فرو می‎رویم و چیزی در درون ما می‎‌گوید: اینجا کسی دفن شده است. آن توده خاک معماری است.

ویلیام موریس  William Morris
معماری شامل تمام محیط فیزیکی است که زندگی بشری را احاطه می‎کند و تا زمانی که عضوی از اجتماع متمدن هستیم، نمی‎توانیم از معماری خارج شویم، زیرا معماری عبارت است از مجموعه تغییرات و تبدیلات مثبتی که هماهنگ با احتیاجات بشر روی سطح زمین ایجاد شده است و تنها صحراهای دست نخورده از آن مستثنی هستند.

اتین لویی بوله  Etienne Louis Boullee
معماری چیست؟ آیا من آن را همسو با ویتروویوس به عنوان هنر ساختمان تعریف خواهم کرد؟ نه. این تعریف دارای یک اشکال اساسی است. انسان برای ساختن باید از تصور خود استفاده کند. نیاکان ما کاشانه‎شان را تنها پس از اینکه شکل آن را تصور می‎کردند، می‎ساختند. این فرآورده ذهنی و خلاقیت هست که معماری را تشکیل می‎دهد، اینک ما می‎توانیم آن را به عنوان هنر تولید هر نوع ساختمان و به حد کمال رساندن آن تعریف کنیم. بدین ترتیب هنر ساختمان تنها یک هنر ثانوی است که به نظر می‎رسد برای نامیدن بخش علمی معماری مناسب باشد.

مارکوس ویترویوس پولیو Marcus Vitruvius Pollio 
معماری از نظم سازواره و ارایش و تناسبات و هماهنگی و تناسبات .قرینگی پسندیدگی و ایستگی و اقتصاد ناشی و نتیجه میشود.

کریستورفر رن   Christopher Wren
معماری حاصل زیبایی استحکام و پایداری است و آسایش و آسودگی است.

پیتر اِیزنمن Peter Eisenman
معماری یک سختی غیر ضروری است. قطعا دشوار است. معماری امروز ما باید منعکس کننده شرایت ذهنی و زیستی ما باشد و آنچه که در معماری امروز ما مورد غفلت قرار گرفته بخشی از زندگی ما است.

فرانک گری Frank O. Gehry
معماری قطعه کوچکی در این معادله انسانی است. با این حال، برای ما که در این حرفه هستیم، معتقدیم که این حرفه پتانسیل ایجاد تغییر، غنی‌سازی تجربیات انسانی، شکستن موانع سوء تفاهم و ایجاد زمینه‌ای زیبا برای همه صحنه های زندگی را دارد.

پیتر زومتور Peter Zumthor
معماری در معرض زندگی است. اگر جسمش به اندازه کافی حساس باشد، می تواند کیفیتی را به خود گیرد که گواه زندگی گذشته باشد.

تام مین Thom Mayne
معماری دانش و هنری است که ساختمان‌ها و شهرهای ما را با شیوه زندگی که داریم متناسب می کند، راهی برای تجلی جامعه در دنیای فیزیکی است.

برنارد شومی Bernard Tschumi
معماری همیشه در مورد رویدادی بوده که در فضا رخ می‏دهد تا درباره خود فضا. اگر معماری هم مفهوم و هم تجربة فضا و کاربرد، ساختار و انگارة نمودی (نه سلسله مراتبی) است. پس معماری می‌تواند به جدا ساختن این مقوله‌ها خاتمه دهد و آن‌ها را به صورت ترکیب‌های بی‌سابقه برنامه‌ها و فضا‌ها را در هم ادغام کند. معماری باید به عنوان ترکیب فضاها، رویدادها و حرکت‌ها بدون هیچ سلسله مراتبی یا اولویتی میان این مفاهیم دیده شود. معماری تنها نظمی است که بنا بر تعریف، مفهوم و تجربه، تصویر ذهنی و ساختار را در هم می‏آمیزد. معماری، مکان ترکیب تمایزهاست.

رم کولهاس Rem Koolhaas
معماری آمیزه‌ای خطرناک از قدرت مطلق و ناتوانی است… بی‌انسجامی و تصادف چیزی است که زندگی همه معماران را حفظ می‌کند. آن‌ها با درخواست‌ها و پارامترهای خودسرانه‌ و مبهمی در کشور‌های مختلف مواجه می‌شوند که در شکل‌گیری آن نقشی نداشته‌اند و انتظار می‌رود به مشکلات موجود راه‌حل‌هایی ارائه دهند که غیر قابل حل برای مغزهای بسیار آموزش دیده است! بنا به تعریف، معماری یک ماجراجویی پر هرج و مرج است. هیچ زمینه‌ی مشخصی وجود ندارد که معماری را ایجاد کند، اما این یک رابطه متقابل از بسیاری از فعالیت ها است که به گونه ای ادغام شده اند که نمی‌توان آن را تعیین کرد.

بالکريشنا دشی Balkrishna Vithaldas Doshi
معماري پديده‌ای منفرد نيست. هنر نقشي مهم در طبيعت دارد. انديشه ناب بيان شدني نيست اما سکونتگاه‌هاي انسان بيانگر سکونت او در جهان هستند، پس منشا اثر معماري تنها انديشه ناب نيست و راز معماري کردن نيز تنها کالبد بخشيدن به باورها نيست. برپاکردن ديوار و ساختن طاق براي تعريف مکان براي کار و سکونت و عبادت، و ديگر امور زندگي، نيازمند شناخت اصولي است که از راه آن‌ها انديشه ناب کالبد مي‌يابد و بدين سان بيان مي‌شود.

پایان کلام آن که انتظار برای حصول به نتیجه‌ای مشخص و قاطع در زمانی کوتاه بیهوده است، ولی نقش تحقیق و تفحص و کاوش ارزشمند است، و معمارانی توانمند و پویا مشعلدار راه خواهند شد که از دانش و بینش برخوردار باشند و به آنچه در گذشته بوده و آنچه امروزه میگذرد، احاطه کامل یابند.

پی‌نوشت‌ها:
۱.متن سخنرانی پل ریکور در فصلنامه گفت‌وگو، تابستان ۷۳، شماره ۸، به چاپ رسیده است.
٢. ارزش‌های پایدار در معماری ایران، نوشته علی‌اکبر صارمی و تقی رادمرد انتشارات میراث فرهنگی، ۱۳۷۹.
۳. نامه‌های عین القضاة همدانی، به کوشش علی‌نقی منزوی و عفيف عسيران، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این زمینه را پر کنید
این زمینه را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
شما برای ادامه باید با شرایط موافقت کنید

انتشار در شبکه های اجتماعی

Tags: ۳ اردیبهشت روز معمار, ۳ اردیبهشت روز معمار مبارک, ۳ اردیبهشت روز ملی معمار, بزرگداشت روز ملی معمار, روز بزرگداشت شیخ بهایی, روز معمار

شما شاید دوست داشته باشید

چرا روز معمار مهم است؟

نویسنده

مطالب خواندنی جدید